وضوي علي عليه السلام
ما ادعا مي كنيم كه شيعه علي هستيم . شيعه علي كه با اسم نمي شود برادر! آن كسي كه وضوي علي را شرح داده است مي گويد: علي بن ابي طالب آمد وضو بگيرد . تا دست به آب برد ( آن استحباب اولي كه انسان دستش را مي شويد) گفت : بسم الله و بالله ، اللّهُمَّ اجعَلني مِنَ التَّوّابينَ و اجعَلني مِنَ المُتَطَهِّرينَ به نام تو و به تو ، خدايا مرا از توبه كاران قرار بده ، مرا از پاكيزگان قرار بده ! توبه يعني پاكيزه كردن خود . علي عليه السلام وقتي سراغ آب مي رود ، چون آب رمز طهارت است به ياد توبه مي افتد . دستش را كه تميز مي كند ، به ياد پاكيزه كردن روح خودش مي افتد . به ما مي گويد وقتي با اين آب ، با اين طَهور ، با اين ماده اي كه خدا آن را وسيله پاكيزگي قرار داده است مواجه مي شوي، وقتي سراغ اين ماده مي روي ، چشمت به آن مي افتد و دستت را با آن مي شويي و پاكيزه مي كني ، بفهم كه يك پاكيزگي ديگري هم هست و يك آب ديگري هم هست كه آن پاكيزگي ، پاكيزگي روح است و آن آب ، آب توبه است . آن شخص مي گويد علي عليه السلام دستهايش را كه شست ، روي صورتش آب ريخت و گفت : اللهم بَيِّض وَجهِي يَومَ تَسوَدُّ فِيهِ الوُجُوه ُو لا تُسَوِّد وَجهِي يَومَ تَبيَضُّ فيه الوُجُوهُ . صورت را دارد مي شويد و برحسب ظاهر نوراني مي كند . وقتي كه صورتش را مي با آب مي شويد براق مي شود ولي علي كه به اين قناعت نمي كند ، اسلام هم به اين قناعت نمي كند . اين خوب است و بايد هم باشد اما بايد توام با يك پاكيزگي ديگر ، با يك نورانيت ديگر ، با يك سفيدي چهره ي ديگر باشد .فرمود: خدايا!چهره مرا سفيدگردان آنجا كه چهره ها تيره و سياه مي شود(قيامت) . خدايا !آنجا كه چهره هايي سفيد مي شود چهره ي مرا سياه مكن ، مرا رو سفيد گردان . آنجا كه افراد ، روسياه و يا رو سفيد مي شوند ، مرا رو سياه مكن . بعد روي دست راستش آب ريخت و گفت : اَللّهُمَّ اَعطِني كِتابي بِيَميني وَالخُلدَفِي الجَنانِ بِيَساري وَ حاسِبني حِساباً يُسراً پروردگارا!در قيامت نامه ي اعمال مرا به دست راستم ده ( چون نامه ي عمل سعادتمندها به دست راستشان داده مي شود ). خدايا !در آنجا از من آسان حساب بكش ( به ياد حساب آخرت مي افتد ). بعد روي دست چپش آب ريخت و گفت : اللّهُمَّ لا تُعطِني كِتابِي بِشِمالِي وَ لا مِن وَراء ظَهرِ ي وَ لا تَجعَلها مَغلُولَةً إلي عُنُقي وَ أَعوذُ بِكَ مِن مُقَطَّعاتِ النّيرانِ پروردگارا ! نامه ي عمل مرا به دست چپم مده و نيز آن را از پشت سر به من مده ( نامه ي عمل عده اي را از پشت سر به آنها مي دهند نه از پيش رو كه آن هم رمزي دارد). خدايا ! اين دست مرا مغلول و غل شده در گردنم قرار مده . خدايا ! از قطعات آتش جهنم به تو پناه مي برم .مي گويد بعد ديدم مسح سر كشيد و گفت: اَللّهُمَّ غَشِّني بِرَحمَتِكَ وَ بَرَكاتِكَ خدايا !مرا به رحمت و بركات خودت غرق كن . مسح پا را كشيد وگفت: اَللهُمَّ ثَبِّت قَدَميَّ عَلَي الصِّراطِ يَومَ تَزِلُّ فيهِ الاَقدامُ خدايا ! اين دو پاي مرا بر صراط ثابت بدار وملغزان ، آن روزي كه قدم ها مي لغزند وَاجعَل سَعيي فيما يُر ضيكَ عَنِّي خدايا !عمل و سعي مرا ، روش و حركت مرا در راهي قرار بده كه رضاي تو در آن است .
وضويي كه اينقدر با خواست و خواهش و توجه توأم باشد ، يك جور قبول مي شود و وضويي كه ما مي گيريم جور ديگر.
پس نماز را نبايد استخفاف كرد و سبك شمرد . نبايد انسان كوشش كند كه در نماز فقط به واجباتش قناعت كند و بگويد برويم ببينيم فتواي مرجع تقليد چيست ؛ آيا مي گويد سه تا سُبحانَ اللّهِ وَ الحَمدُلِلّهِ وَ لااِلهَ الَّا اللّهُ وَ اللّهُ اَكبَرُ بايد گفت يا يكي هم كافي است؟ مجتهد بايد فتوايش را بگويد. مجتهد مي گويد يكي هم كافي است ، احتياط مستحبي اين است كه سه تا گفته شود . ديگر ما نبايد بگوييم حالا كه گفته اند يكي كافي است ، ما هم يكي بيشتر نمي خوانيم . اين ، فرار از نماز است . ما بايد طوري باشيم كه وقتي هم مجتهد به ما مي گويد يكي واجب است و دو تاي ديگر مستحب ، بگوييم ما مغتنم مي شماريم و آن دو تاي ديگر را هم مي گوييم .
منبع: مجموعه آثار استاد شهيد مطهري، ج 23 ، (آزادي معنوي) ، ص 511
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط ریحانه الرسول ساوه در 1397/01/20 ساعت 12:26:00 ب.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |