غریب در شهر !

وجود مبارک امیر المومنین(ع) در حکمت 3 نهج‌البلاغه فرمود: «وَ الْجُبْنُ مَنْقَصَهٌ»؛ مطلق ترس؛ چه ترس از فقر،چه ترس از دشمن،چه ترس از حوادث، این یک نقص است. «وَ الْفَقْرُ یخْرِسُ الْفَطِنَ عَنْ حُجَّتِهِ»؛ فقر، شخص زیرک را از بیان دلیلش گنگ مى‏سازد؛ کسی که جیبش خالی است، کیفش خالی است ـ خدای ناکرده ـ فقیر است، او قدرت حرف‌زدن بین‌المللی ندارد؛ چه این که اگر کسی فقر علمی داشت او در مباحثات بخواهد درس بگوید گُنگ است؛ بخواهد بحث بکند گُنگ است؛ بخواهد مناظره آزاداندیشی داشته باشد گُنگ است؛ چون فقر علمی دارد.در فقر اقتصادی هم اگرجیبش خالی باشد، کیفش خالی باشد، در عرصه بین‌الملل بخواهد حرف بزند گُنگ است؛ لذا فرمود مال، قوام شماست و شما این قوام را به خوبی حفظ بکنید. «وَ الْمُقِلُّ غَرِیبٌ فِی بَلْدَتِهِ‏»؛ آن‏کس که فقیر و تنگدست است حتى در شهر خود غریب است؛ کسی که مال او کم است، این امر طبیعی است؛ حالا وظیفه‌ دیگران این است که احترام بکنند، حرفی دیگر است؛ ولی این در شهر خودش غریب است؛ اما فرمود تمام نعمت‌ها برای شما است. ( خداوند درآیه شش سوره هود ) فرمود: هیچ موجودی نیست مگر اینکه عائله من است، نزد من پرونده و روزی دارد؛ منتها باید تلاش و کوشش بکنند. … این خداست! منتها تنبل بودن، به دنبال کار نرفتن، به دنبال میز رفتن، میزنشین تربیت کردن، این با جامعه اسلامی سازگار نیست. فرمود: «فاسعوا فی الأرض» تلاش و کوشش کنید از زمین روزی خود را بگیرید، من عهده‌دار روزی شما هستم. [ بیانات آیت الله جوادی آملی در 26/11/96 در دیدار با جمعی از دانشجویان ]

صفتی که از او مفاسد بسیار زاییده شود!

 

 

( در بیان تکبّر) بدان که این صفت زشت ناهنجار هم فی نفسه دارای مفاسد است و هم از او مفاسد بسیار زاییده شود. این رذیله انسان را از کمالات ظاهری و باطنی و از حظوظ دنیوی و اخروی باز دارد، و تولید بغض و عداوت کند و انسان را از چشم خلایق بیندازد و پست و ناچیز کند، و مردم را وادار کند که با او معارضه به مثل کنند و او را خوار کنند و تحقیر نمایند. در حدیث کافی وارد است که حضرت صادق، علیه السلام، فرموده: “هیچ بنده ای نیست مگر آنکه در سر او لجامی است و فرشته ای است که آن را نگاه می دارد. پس وقتی که تکبر کند، می گوید:پایین بیا، خدای تو را پایین بیاورد.” . [ چهل حدیث ، نشر فرهنگی رجا ، 1368 ، ص 73 ]

علاج بیماری خطرناک !

 

سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(ع)َقُولُ:” کَانَ فِی وَصِیَّةِ النَّبِیِّ(ص)لِعَلِیٍّ(ع)َنْ قَالَ یَا عَلِیُّ أُوصِیکَ فِی نَفْسِکَ بِخِصَالٍ فَاحْفَظْهَا عَنِّی ثُمَّ قَالَ اللَّهُمَّ أَعِنْهُ أَمَّا الاولَى فَالصِّدْقُ وَ لا تَخْرُجَنَّ مِنْ فِیکَ کَذِبَةٌ أَبَداً وَ….وَ السَّادِسَةُ الاخْذُ بِسُنَّتِی فِی صَلاتِی وَ صَوْمِی وَ صَدَقَتِی أَمَّا الصَّلاةُ فَالْخَمْسُونَ رَکْعَةً وَ أَمَّا الصِّیَامُ فَثَلاثَةُ أَیَّامٍ فِی الشَّهْرِ الْخَمِیسُ فِی أَوَّلِهِ وَ الارْبِعَاءُ فِی وَسَطِهِ وَ الْخَمِیسُ فِی آخِرِهِ وَ أَمَّا الصَّدَقَةُ فَجُهْدَکَ حَتَّى تَقُولَ قَدْ أَسْرَفْتُ وَ لَمْ تُسْرِفْ [ الشافی، ص 829.]

ششمین وصیت از وصایای نبیّ مکرم (صلی الله علیه و آله) به امیرالمؤمنین (علیه السلام) این است که: طبق سنت من در این سه چیز عمل کنید! احدی و خمسون، نمازهای نوافل و فرائض پنجاه و یک رکعت است در شبانه‌روز، به حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) توصیه می‌کنند که حتما نوافل بخوانی! نوافل، حفاظ‌های فرائضند، آنچه برای انسان در فریضه لازم است که همان حضور قلب و توجه به خدای متعال و تقرّب الی الله است، اگر کمبودی در آنها پیدا شد، نوافـل آن را جبـران می‌کنند. روزه هم در ماه سه روزِ پنجشنبه اول، پنجشنبه آخر و چهارشنبه وسط است. صدقه را هم به هر اندازه می‌توانی، تا آنجایی که انسان به حسب میل و رغبتی که به اموال خود دارد، می‌گوید: زیادی دادم! در حالی که نه، زیادی نداده است. نمی‌فرماید: باید اسراف کنید! چون در صدقه، حتما زیاده‌روی، ممدوح و مطلوب نیست: «لاَ تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلَى عُنُقِكَ وَلاَ تَبْسُطْهَا كُلَّ الْبَسْطِ.» این طور نیست که انسان هر چه دارد، در راه خدا باید بدهد و خودش را، خانواده‌اش را، دچار احتیاج بکند. این، مراد نیست، بلکه مراد این است که بالاخره بقدر وُسع ات، بقدر جُهِدت صدقه را بده، هرچه می‌توانی! یکی از مؤثرترین علاج‌های شحّ قلبیِ انسان، دادنِ صدقه است. انسان به مال علاقه دارد، وقتی توانست بر این علاقه خود فائق بیاید، بخشی از این پول را در راه خدا بدهد، این مبارزۀ عملی است، با این حالت شحّی که فرمود: «وَ مَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ.» ترکیبی از حالت حرص و بخل، شحّ است، همۀ ما کم و بیش ابتلا داریم! همین طور انسان دلش می‌خواهد بدست بیاورد، بدست بیاورد، بگیرد. این بیماری خطرناک را صدقه‌دادن، انفاق در راه خدا علاج می‌کند.

شرح حدیث ازامام خامنه ای (مدظله العالی)در ابتدای درس خارج91/12/15

حديث

رسول خدا (صلي الله عليه و آله) فرمود:

اگر توانستي در تمام شبانه روز كينه اي از كسي در دل نداشته باشي چنين باش كه اين كار از سنت من است . و هر كس سنت مرا زنده كند مرا زنده كرده و هركس مرا زنده كند ، در بهشت پيش من خواهد بود.

منبع: سنن النبي علامه طباطبائي (رحمه الله عليه ) ، ص 60

دعا براي تعجيل ظهور آن حضرت

دعا براي تعجيل ظهور آن حضرت

منتظر با فهمي كه ازآثار و بركات ظهور دارد و نيز آگاهي از خسارت عظيمي كه از تأخير آن متوجه همه انسان ها مي شود، از صميم قلب براي ظهور مولايش دعا مي كند و از خداوند تعجيل در اين امر را مي خواهد. او مي داند كه مولايش نيز اين دعا را دوست دارد و خود نيز براي ظهور خود دعا مي كند و به شيعيانش نيز دستور داده كه براي فرجش بسيار دعا كنند:( أكثِروا الدُّعاءَ بِتَعجيلِ الفَرَجِ فَاِنَّ ذلِكَ فَرَجُكُم؛ براي تعجيل در فرج بسيار دعا كنيد كه اين گار خود فرج شماست .)

دعا بدون عمل فايده ندارد ؛ يعني اگر كسي براي فرج امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف دعا مي كند بايد براي فرج ايشان تلاش نيز بكند و به تناسب توان خود قدم هاي موثر و مفيدي براي رفع موانع ظهور و تبليغ و شناساندن حضرت به ديگران بردارد و ضمنا روح انتظار و به خصوص روح «خدمت در انتظار» را بر خود حاكم كند. چنين شخصي خود به خود در مسير همان اصلاحاتي كه قرار است حضرت  براي آن تشريف بياورند ، قرار گرفته است و عملا به مصلح جهاني پيوسته است . با حاكميت چنين روحي خود  به خود اصلاحات مادي و معنوي آغاز مي شود و اين خود فرجي نسبي و از سنخ  همان زيبايي هايي است كه حضرت به ارمغان مي آورند .در واقع كسي كه با پشتوانه روح انتظار، براي تعجيل فرج امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف دعا مي كند، چون دعاي او از چنين پشتوانه مهمي برخوردار است ، همين دعا  او را به حركت عميق تر در جريان خدمت در انتظار مي كشاند و اين يعني فرج و اصلاحات حقيقي. به عبارت ديگر روح انتظار و روح خدمت در انتظار از انسان يك مصلح مي سازد كه با مصلح جهاني شباهت و سنخيت پيدا مي كند .با او كاري مي كند كه در هر كجا باشد، منشا خدمات ،اصلاحات و پيشرفت هاي مادي و معنوي مي شود و در هر كجا هست ،وجودي مبارك دارد .

بنابراين مي توان نتيجه گرفت كه دعاي حقيقي كه همان دعاي از صميم قلب و همراه با آمادگي و عمل براي ظهور است، نقش اساسي و كليدي در فرج امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف دارد .اگر هر يك از ما تلاش كند كه دعا گوي حقيقي حضرت باشد ، به يقين كمك بزرگي به ظهور حضرت كرده است و به عبارت ديگر هر قدر تعداد دعا گويان حضرت بيشتر شود ، به ظهور نزديكتر مي شويم.

امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف دستور داده اند كه هر كس از ما براي ظهور ايشان دعا كنيم ، پس ما نيز موظفيم امر ايشان را اطاعت نماييم  و خود را به عنوان يك دعا گو بسازيم. اگر چنين كرديم و با اضطرار يك مصيبت زده كه بار سنگين دوري امام و پدرش را به دوش مي كشد، عاجزانه به درگاه الهي دعا گرديم و ناله و ندبه سر داديم، بدون شك خداوند دعاي مارا اجابت خواهد كرد و موانع ظهور به طور چشم گير و با سرعت برداشته خواهد شد.

امام صادق عليه السلام درباره تاثير دعاي حقيقي در فرج امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف چنين مي فرمايند:

«خداوند به حضرت ابراهيم عليه السلام وحي فرستاد كه ساره به زودي فرزندي مي آورد و اولادش( بني اسرائيل) چهار صد سال گرفتار خواهند شد، چون گرفتاري بني اسرائيل به طول انجاميد چهل صبح رو به درگاه الهي آورده، به گريه و زاري پرداختند. خداوند به موسي و هارون وحي فرستاد كه آن ها را  از شر فرعون نجات دهد و صد و هفتاد سال از چهارصد سال گرفتاري آن ها را برداشت.»

سپس امام صادق عليه السلام فرمودند: « هم چنين شما هم اگر مثل بني اسرائيل به درگاه خداوند به گريه و زاري بپردازيد، خداوند فرج مارانزديك خواهد كرد .اما اگر چنين نباشيد، اين سختي تا پايان مدتش ادامه خواهد داشت.»

دعا براي حضرت بايد به تناسب شرايط حضرت و شيعيانش باشد. هم حضرت و هم شيعيانش در سختي و اضطرار قرار دارند. لذا دعاي ما نيزبايد دعاي شخص مضطر باشد نه دعاي عادي و رسمي و نه دعايي كه فقط لقلقه زبان باشد. دعاي ما براي حضرت بايد همانند كسي باشدكه خود يا عزيزترين كسانش در اثر يك بيماري در شرف مرگ قرار گرفته اند و پزشكان نيز آنها را نااميد كرده باشند يا دعاي كسي كه عزيزترين كسانش گم شده اند يا به گروگان رفته اند و خطر مرگ آن ها را تهديد مي كند. تا زماني كه مثل بني اسرائيل با حال اضطرار و از صميم قلب دعا نكنيم، ما از دعاي راستين دوريم و اجابتي هم در كار نخواهد بود پس بياييم همه با هم از صميم قلب و با توجه به حجم عظيم مصائب خودمان و مردم جهان دعا كنيم .  

منبع : ويژه نامه آشتي با امام زمان ، شماره 2، ص27